در دوران ارشد که بودم درسی به صورت اختیاری برای دانشجویان گذاشته بودند. عنوانش این بود نظریههای اوقات فراغت. برایم عنوانش عجیب و جالب بود. کمی دو دوتا چهارتا کردم و تصمیم گرفتم بردارم تا کمی کنجکاویم را قلقلک داده باشم. کلاسهایش را شرکت کردم. چیزی که از کلاس یادم هست این بود که استاد دائم میگفت درسهای بهتری میشد برایتان ارائه کرد و .
بی توجه به حرفهای استاد کتاب معرفی شده را خواندم، برایم جذاب بود و مشتاق شدم کتابهای بیشتری بخوانم. پس به انقلاب رفتم تا کتابهای این حیطه را بررسی کنم. کتابهای کمی وجود داشت اما یکی دو کتاب خریدم و خواندم. گذشت و گذشت تا اینکه ترم تمام شده بود و برای امتحان آماده میشدیم که خبردار شدیم استاد به علت مسئله مهمی مجبور به سفر به خارج شده است و سوالات را فرد دیگری طراحی میکند.
روز امتحان فرا رسید و ما هم سر جلسه منتظر رسیدن برگههای امتحانی بودیم. وقتی برگه را رویت کردیم همه برگشتیم و هم را نگاه کردیم با یک سوال مشترک. مگر امتحان احکام است؟ داستان این بود کتاب معرفی شده فصلی داشت به نام اوقات فراغت در اسلام که حدود ده صفجه داشت اما 80 درصد سوالات از همین ده صفحه طراحی شده بود. ما هم به ناچار مجبور بودیم بفهمیم معنی آیه فلان چیست یا این آیه از کیست؟
اما در میان سوالات یک سوال تا الان در ذهنم باقی مانده است. سوال این بود این سخن از کیست؟
وقتتان را به چهار بخش تقسیم کنید:
بخش اول برای خدا و ارتباط و راز و نیاز با او اختصاص دهید؛
بخش دوم را به تناسب تواناییهایتان صرف کار و تلاش کنید؛
بخش سوم را به برقراری ارتباط با دیگران و انس با افراد بپردازید؛
در بخش چهارم به تفریحات سالم و غیرحرام بپردازید.
و فرمودهاند که با وجود بخش آخر، سه بخش دیگر تضمین میشود.
شاید از نظر بسیاری از افراد جمله فوقالعادهای نباشد اما برای من انگار در زمان و مکان درستی ارائه شده بود. امتحان را رها کردم و مدتی به جمله فکر کردم که چطور بخش آخر تضمینکننده سه بخش دیگر است. به این فکر کردم که شاید این جمله را اگر فرد خارجی گفته بود بیشتر به آن توجه میکردم. گاهی اوقات بهتر است به چیزهایی که داریم بیشتر توجه کنیم.
راستش به نظر من جمله خوب و بد وجود ندارد بلکه تناسب جمله با روحیه، محیط، احساس و . یک فرد است که میتواند جملهای را خوب یا بد کند.
درباره این سایت